جدول جو
جدول جو

معنی ام کثیر - جستجوی لغت در جدول جو

ام کثیر
(اُمْ مِ کَ)
رخمه. کرکس. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ زُ بَ)
یکی از عمه های پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 163)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ یَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب). و رجوع به ام عنثل و ام خیثل شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کَ)
کلب. (المرصع). رجوع به ام کلب شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ قُ رَ)
ماده گاو وحشی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
نام قبیله ای بخوزستان مرکب از سه هزار خانوار در غرب و جنوب رود دزفول که در سیاه چادرها منزل دارند و در قریۀ قومات نیز نزدیک سیصد خانوار از این قبیله ساکن است و این قبیله به تیره های سعد و عنافجه و ضیاغمه و جز آن منشعب میشود. و آنان تا ساحل نهر هاشم یورت دارند
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
مولی عبدالله بن جحش حجازی. او از محمد بن عبدالله روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دِ)
پشه دان. پشه بند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حُ)
کفتار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ)
عقاب. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ خَ)
دهی از بخش شادگان شهرستان خرمشهر. 1500 تن سکنه دارد. آب آن از چاه محصول آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مرد بسیارسخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مرد پرگو و بسیارسخن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا